02:58 | شنبه 8 ارديبهشت 1403
Research Analysis Debriefing Day
خبرنگاری شغل انبیاست با همان مشقات و ...

1400/05/17 14:25

روزمان مبارک!!!

خبرنگاری شغل انبیاست با همان مشقات و ...

یادداشت محمد علی رفیعی به مناسبت روز خبرنگار


 به گزارش نماد برتر محمد علی رفیعی مدیرمسوول گروه رسانه های نَمادِبرتر در یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار می نویسد:



یاداشت روز خبرنگار



بعد از گذشت بیش از 22 سال کار خبری؛ هیچ چیز تغییر نکرده است.



همچنان خبرنگارم؛ همچنان باید برای درآوردن نان حلال هر روز با این و آن سر و کله بزنم؛ همچنان مردم عامی فکر می کنند آدم دولت و حکومتم و همچنان دولت و حکومت فکر می کنند که قلم فروشم و...!



مانده ام که من کیم؟



باشگاه خبرنگاران



کسی که به دلیل علاقه به فعالیت های هیجانی و خبرنگاری، از سن 18 سالگی وارد عرصه خبر آنهم نه بدون آموزش بلکه با گذراندن دوره های مختلف در باشگاه خبرنگاران آن زمان نه این زمان! شد یا به قول برخی از دوستان و آشنایان، فردی که به جای پول درآوردن ( از هر مدل و از هر نوعی) تصمیم گرفت وقتش را هدر دهد!



در این بیش از 20 سال نه ارشاد قبولمان کرد و نه صدا و سیما!



نه توانستم عضو انجمن و صنف و گروه و دسته ای شوم و نه از مواهب روسای جمهور که به خبرنگارانی خاص همیشه لطف داشتند! بهره بردم.



نه لب تاب یارانه ای! دولت ... به دستمان رسید و نه کارت خبرنگاری ارشاد...!



البته یکی دو مجوز رسانه با هزاران منت لطف کردند اما...!



مجوز ارشاد



تا وقتی رسانه های وابسته به این جناح و آن جناح؛ این فامیل و آن فامیل؛ آن ارگان دولتی و این ارگان نظامی؛ با پول و اموال دولتی و غیر دولتی فعالیت می کنند؛ حتی اگر تمام مجوزهای رسانه های دیگر را به نامت کنند مگر می توانی قد راست کنی؟



مگر خبرگزاری فلان ارگان یا روزنامه های فلان نماینده سابق و فعلی مجلس و یا سایت های خبری وابسته به این جناح و آن جناح مرده اند! که تو ... بله خودِ خودِ من و امثال من که به هیچ کس و هیچ گروه و هیچ رسته و هیچ ارگان و هیچ آقازاده و هیچ... وابسته نیستیم بتوانیم حتی نفس بکشیم.



مگر دوستانِ دوستان مرده اند که من و تو بتوانیم حتی برای شروع کار خود در سن 40 سالگی، دفتری، اتاقی، انباری، زیرزمینی، حتی خط تلفنی اجاره کنیم...



مگر خانم دکترهای وابسته به نمایندگان مجلس و مهندسان وابسته به فلان وزیر و وکیل مرده اند که منِ محمد علی رفیعی بتوانم مستقل کار کرده و رسانه ی شخصی خودم را معرفی کنم...



بقاع



مگر می شود که بشود...



رسانه فقط رسانه ی وابسته...



رسانه فقط رسانه نان به نرخ روز خور...



رسانه فقط همان رسانه آقای نماینده مجلسی که 4 طبقه در فلان منطقه غرب و شرق تهران ساختمان به نام رسانه اش دارد ( از کجا آورده؟ احتمالا باغ پسته پدری داشته است!)



رسانه فقط همان رسانه هایی که وقتی دولت چپ و معتدل می آید می شوند اصلاح طلب و وقتی دولت اصولگرا و ولایی می آید می شود اصولگرا...( در همین ماه های گذشته مثال زنده زیاد دیدیم)



ابرار



رسانه فقط رسانه ایی که نه راست بگوید و نه راست بشنود! تنها تملق و چاپلوسی و رپرتاژ و آگهی و ... را به خوبی انجام دهد!



روزی به یکی از رانت داران، رانت خواران و بزرگواران که اتفاق مسوول رسانه های کشور بود ( تازه مجوز سایت اقتصادی گرفته بودم) به خیال خام خود عرض کردم : کاش به تمام خبرنگاران باسابقه و .... نفری یک مجوز به همراه سرمایه می دادید تا بتوانند دفتری با حضور 2 تا 3 خبرنگار تازه نفس دایر کنند . (خندید)



گفتم اگر این اتفاق بیافتد دیگر مشکلات فعلی خبرنگاران شاید پبیش نیاید.(خندید)



شاید دیگر محمد علی رفیعی نباشد که مجبور شود 15 سال بدون حتی یک روز بیمه در صدا و سیما ، مطبوعات و خبرگزاری های پرنفوذ کشور با حقوق پایه وزارت کار، کار کند و حقش خرده شود...(خندید)



شاید دیگر محمد علی رفیعی نباشد که بعد از 15 سال کار خبری ( سابقه تا همان سال مسوولیت ایشان) مجبور شود زیر دست مدیران مسوول و سردبیران بی سوادی قلم بزند که تفاوت هرم وارونه و سبک تاریخی ( که طلبمان) فرق تیتر و لید را نمی دانند!(خندید)



در آن سال جوابی که گرفتم بسیار جالب بود...



خندید و گفت برای این کار بودجه نداریم...(خندیدم)



رسانه باید خودش بتواند پول دربیاورد . ( البته نفرمودند از کجا؟ نگفتند باغ پسته چه کسی را باید بفروشند؟ و نگفتند و شاید نفهمیدند که به دلیل همین نبود حمایت های اولیه از رسانه های واقعی؛ گرفتار رسانه های مزد بگیر و فرمایشی شده ایم که تنها و تنها عرضه پایمال کرد حق خبرنگارانشان را به خوبی بلد هستند و لاغیر!) (اینبار گریستم)



تهران امروز



آن روز و بعد از همین مکالمه بالا؛ اگر به جای ادامه کار خبری به کف بازار می رفتم و حمالی می کردم؛ وضعم بهتر بود از اینی که بعد از 22 سال کار خبری هستم!



من همان خبرنگاری هستم که در تمام سال های گذشته تنها 2 یا 3 بار طرح ترافیک ( آنهم به زور اعتراض) دریافت کردم زیرا آنقدر فرزند فلان مسوول و برادر و خواهر فلان نمانیده مجلس و دوست و آشنای فلان مدیر شهرداری، مدیر مسوول فلان خبرگزاری و برادر و آشنای فلان خبرنگار شبکه ... در لیست شهرداری بودند که دیگر به امثال رفیعی ها طرح نمی رسید!



من همان خبرنگاری هستم که عضو هیچ شورای صنفی نیستم جز صندوق هنر! حال فکر کنید خود هنرمندان هزاران دغدغه و گرفتاری و کمبود دارند ما را هم باید تحمل کنند!



من همان خبرنگاری هستم که بعد از 22 سال کار خبری؛ اصلا خبرنگار نیستم؛ چون ارشاد قبولم ندارد...



چون ارشاد جایی به نام باشگاه خبرنگاران و صدا و سیما را قبول ندارد...( دعوای زرگری بین دولت و سازمان)



باشگاه



چون در تمام سال های فعالیت در صدا و سیما ( جایی که خودش ادعای شفافیت عملکرد و دفاع از مظلومان را دارد)( خداییش تصور شکلک خنده فراموشتان نشود) حتی یک روز بیمه نشدم؛ زیرا قدرت دست سازمان بود و من و امثال من هم عاشق کار خبری...!



در استان



چون در زمان کار در ابرار اقتصادی بیمه نشدم و حتی حقوق 200 هزارتومانی ( در زمان خودش خیلی زیاد بود!!!) خود را به زور شکایت گرفتم البته به شرط امضای نامه ای که نشان می داد خودم به زور و با اسرار و با گریه و شیون و زاری از مدیرمسوول ابرار اقتصادی خواهش کرده ام که تو را به همه مقدسات من را بیمه نکنید.



ابرار اقتصادی



ارشاد قبول ندارد من خبرنگار هستم زیرا در خبرگزاری موج 2 سال کار کردم اما تنها یکسال بیمه برایم رد شد و باز هم برای گرفتن  حق و حقوق خود مجبور به زیارت آن آقای کچل قرمز رنگی( صورتش همیشه سرخ است)  در سازمان بیمه در خیابان سمیه شدم که همیشه از من و امثال من ارث پدریش را طلب داشت.



پرشین خودرو



البته حق و حقوقم را گرفتم ( نه حقم را؛ چیزی که دوست داشتند حقم باشد) باز به شرط اینکه نامه ای را امضا کنم که در آن باز با خواهش و تمنا از مدیرمسوول عزیز خبرگزاری موج خواسته ام که تو را خدااااا من را فقط یکسال بیمه کن و یکسال دیگر را ولش...!



آری ارشاد و دولت قبول ندارد که من خبرنگارم ( نه به دلیل بی عرضگی خودشان) چون واحد مرکزی خبر، شبکه تهران ( همان برنامه معروف با پشت صحنه معروفترِ دشواری نداریم...) روزنامه تهران امروز، فلان بخش رسانه ای روابط عمومی فلان ارگان...، روزنامه نام آوران و چندین رسانه ریز و درشت دیگر؛ بیمه که هیچ! حتی حق و حقوقم را ندادند تا هیچ وقت یادم نرود که من فقط یک خبرنگارم که اگر فلان مدیر مسوول  دلش بخواهد به دلیل قدرتی که دارد و به دلیل بی عرضگی دولت، می تواند تمام آینده من را زیر پاهای مبارکش خرد کند...( دولت کجاست؟ خودش رسانه دار است! مجلسی ها کجایند؟ خودشان صاحب امتیاز چندین  رسانه هستند که حق و حقوق خبرنگارانشان را نداده، نمی دهند و نخواهند داد) پس بی خیال اعتراض!



پرشین خودرو



دوستان قدیمی من عقیده دارند محمد علی رفیعی از همان اوایل کارش در دهه 70 شمسی غر زیاد می زد؛ به جای اینکه دلالی و پول درآوردن از کار خبر را پیشه خود کند...!



به همین دلیل است محمد علی رفیعی همچنان کارمند این و آن است و ایشان (همان دوستان قدیمی) صاحب رسانه های پرنفوذی که دلار و ریال می گیرند تا ننویسند حقیقت را و البته بنر و رپرتاژ می گیرند تا بنویسند تمام دروغ های عالم را!



کارت



آری من محمد علی رفیعی خبرنگاری که در حال حاضر هم صاحب امتیاز یک رسانه به نام "نماد برتر" هستم و هم چند سالی است کار مدیریت روابط عمومی را در کنار خبرنگاری برای خود انتخاب کرده ام؛ در روز گرامیداشت مقام! خبرنگار؛ به جای دادن شعار های کلیشه ای مانند اینکه من خبرنگاری را دوست دارم زیرا شفافیت و اطلاع رسانی و خبر رساندن را دوست دارم و یا گفتن این جمله زیبا که خبرنگاری را انتخاب کردم چون فرهیخته بودن را دوست دارم....و هزاران جمله رنگ و لعاب دار دیگر که تنها در همین یک روز از سوی دولت، مجلس، ارشاد، روابط عمومی های سراسر کشور و مدیران ارشد و غیر ارشد دولتی و غیر دولتی بر زبان جاری می شود؛ عرض می کنم که: ای کاش به جای عشق به خبرنگاری و آگاهی بخشی و اطلاع رسانی و هیجان کمی به فکر خود بودم...(شیفته و عاشق خود بودم نه خبرنگاری)



شاید اگر به فکر خود بودم در 20 روز گذشته که به بیماری کرونا گرفتار شدم؛ .....!



شاید در این 20 روز که بیمه ای نبود تا از من حمایت کند، اگر پول دلالی و رانت های قلم فروشی وجود داشت، دیگر هزینه 5، 6 و 10 میلیون  دارو وآزمایش و  اسکن 3 باره ریه؛ مهم نبود...



کرونا



و شاید اگر به قول همان دوست بیزینسمنم به جای نق زدن قلم فروشی را پیشه می کردم؛ امروز دیگر نگران 15 و 20 روز بی حقوقی ( به دلیل قرنطینه) نبودم و اساسا برایم مهم نبود که زودتر خوب شده و بر سرکار در طبقه منفی یک (قرنطینه شرکتی) حاضر شده و با ...!(سانسور کردم که همانا خودسانسوری شما را از بیکاری نجات می دهد) شکلک خنده!



آری در این روز که به احترام شهیدی عزیز ( که البته قاتلینش چندی پیش در تهران آفتاب می گرفتند) به نام من و دوستانم ( خبرنگاران) نامگذاری شده است عرض می کنم که کاش 20 سال پیش به حرف دوستان، گوش می دادم و قلم فروشی را به جای خبرنگاری انتخاب می کردم...



دوستان



دوستان و همکاران عزیز من؛ هیچ کس جز من و شما نمی داند که چقدر سخت است دریافت کمترین مزد برای بیشترین زحمت...!



هیچ کس جز من وشما نمی داند که چه دردی دارد 22 سال کار کرده باشی اما تنها 7 سال بیمه برایت رد شده باشد...!!



و هیچ کس جز من  و شما نمی داند که چه زجری دارد هم از سوی مسوولان توهین بشنوی و هم از دل و زبان مردم دشنام...!!!



محمد علی رفیعی



پس بیاییم خودمان فکری به حال خودمان کنیم زیرا تفاوتی میان دولت ها و احزاب نیست.



روزمان مبارک و صبرمان بیش باد...



پژوهشگاه نفت



ارادتمند شما؛ محمد علی رفیعی طبا


نظر بینندگان

امین ن
1400/05/18
تا بوده، همین بوده علی جان از لحاظ سابقه کاری در برابر شما پشیزی بیش نیستم! ولی تجربیات مشترک زیادی رو داشتم توی همین 13 سال... متاسفانه یکی از دور اسم شغل مارو میشنوه، فکر میکنه چه خبره! نمیدونن با چه شرایط سخت و حقوق و مزایای عجیب و غریبی طرفیم. همه چیز این کار، کاملا دِلیه! همین و بس...
کی بود؟
1400/05/18
مگه میشه مگه داریم که 22 سال کار کنی و 7 سال بیمه باشی؟
محمد
1400/05/18
یادداشت جالبی بود. امیدوارم این افراد که ناموشن برده شد بیان و جواب حق خوری هاشون را بدن
سحر امینی
1400/05/18
شغل سختی را انتخاب کردین. خدا قوت